درنگ‌نامه

ساخت وبلاگ

برای «پیروزِ» همیشه پیروز

✍ #مسعود_زنجانی

عشق و احترام و ارزشِ بی‌اندازه‌ای که «پیروز» نزدِ ما دارد از کجا می‌آید؟ چرا «برای او و احتمالِ انقراضش» این‌همه نگران بودیم؟ چرا این‌همه او را دوستش می‌داشتیم و می‌داریم؟ چرا اکنون مرگِ او برای ما بسیار سخت و سوگی بزرگ است؟ و چرا در مرگِ او، خود را گناهکار و مقصّر می‌دانیم یا می‌بایست بدانیم؟

«پیروز» برای ما نمادِ شجاعت و مقاومت بود. «پیروز» روحِ کُهنِ یک مبارز و جنگجو را در خود داشت. «پیروز» تولّدش با تهدیدِ «مرگ» آغاز شد و در سراسرِ زندگیِ کوتاهش نیز مرگ چون سایه‌ای پیوسته با او بود. اما او، همچون سالکی مبارز، هرگز امید و اقتدار و اطمینانش را در برابرِ بیم‌ها و تهدیدها از دست نداد.

«پیروز» برای ما جلوهٔ «آری‌گویی به زندگی» و «عشق به سرنوشت» بود. «پیروز» الهام‌بخشِ ادامه‌دادن، و خطرکردن، علیرغمِ سیل‌ها و طوفان‌هایِ غم و ماتم، در دریاهای پُرتلاطم بود. زندگیِ کوتاه و مشفّت‌بارِ «پیروز» مشقی برای «بر رویِ رنج‌های خود ایستادن و قدکشیدن» (هنرِ زیستن) بود.

«پیروز» برای ما یک قهرمان بود. احترام و ارزشِ یک قهرمان به جهتِ قلب و ارادهٔ او است. بدین معنا، یک قهرمان حتّی اگر جان بسپارد، مغلوبِ سرنوشت شده، ولی شکست نخورده است. «برای قهرمان حتّی مرگ هم بهانه‌ای برای زندگی است؛ آخرین تولّد!» (#ریلکه)

«پیروز» یک «استادِ بزرگ» بود، یک «پیام‌آور» و «اشارت‌دهنده» برای «تبارِ مبارز» و «اهلِ بشارت». او، حاملِ یک «آگاهی» بود؛ آگاهی‌ای که هرگز طعمهٔ مرگ نخواهد شد. «روحِ درّه هرگز نمی‌میرد.» (#تائو_ت_چینگ) «پیروز» در زندگی کوتاهِ خودش یادآورِ این حکمتِ کُهن و حقیقتِ جاودانه بود.

«پیروز»، برای ما «مسیح» بود. همانگونه که عیسی در زندگیِ جسمانیِ خود، انسان و پسرِ انسان («مریم») بود، «پیروز» هم در زندگی خود «یوزِ ایرانی» و پسرِ یوزِ ایرانی («ایران») بود. اما مهم این بود که او هم، همانندِ عیسی، یک «فرزندِ خدا» (~ طبیعت) بود.

«پیروز» هم، چون مسیح، علیرغمِ همهٔ شیطنت‌ها و شرارت‌های مدّعیانِ دیانت و متولّیانِ سیاست، و حتّی انکار و خیانت‌های همراهانش، کارِ خویش و مأموریتش را به انجام رساند. و امّا «پیروز» را هم، چون مسیح، نه آن صحنه‌گردانانِ ظاهریِ قدرت، بلکه، در حقیقت، مردمان، «خودِ ما» با نادانی، کوتاهی، و کاهلی خود، به صلیب کشیدم و شاهدِ جان دادنش بودیم. اما «پیروز» هم، چون مسیح، مظهرِ مهر و عشق و شفقت است و همچون او نادانان را خواهد بخشید، و هر گاه که ما از «شهادت دادنش» آگاه شویم، زنده خواهد شد و در قلبی دیگر و قالبی دیگر به سوی ما بازخواهد گشت. پس، به جای ناامیدی و ناله کردن، تنها می‌بایست پیامِ او را بشنویم، صلیبِ خود را به دوش کشیده و راهِمان را استوارتر و امیدوارانه‌تر ادامه دهیم.

«پیروز»، چونان «آگاهی»، مردنی نیست؛ بلکه «شنیدنی»، «یادآوردنی»، و «زیستنی» است. باری، «پیروز» مادامی‌که در حریمش (ایران‌زمین)، جان‌هایی بیدار و قلب‌هایی هوشيار (مُغان) باشند که آوایِ او را بشنوند و آری‌گو به سرنوشت، شجاعانه و خالصانه بکوشند، زنده و همیشه پیروز است.

+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۱۷ ساعت 11:11 توسط مهرآفرین  | 

خط سوم...
ما را در سایت خط سوم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sky2skyo بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 21 اسفند 1401 ساعت: 20:59