سخن دل از زبان سعدی... امکان دیده بستنم از روی دوست نیست/ اولی تر آنکه گوش نصیحت بیاگنم... من مُهره ی مِهر تو نریزم/ الاّ که بریزد استخوانم... گفتی به غمم بنشین یا از سر جان برخیز/ فرمان برمت جانا، بنشینم و برخیزم... ای آنکه می نویسی و آهسته می روی/ آیا خودت مساوی با one؟ برچسبها: سعدی, غزلیات, جان دل تراوش شده زمانی که تقویم ها زمزمه می کنند سه شنبه ۱۳۹۶/۰۵/۲۴ و ساعت ها فریاد می زنند 21:40از کوزه ی دل مینا مهرآفرین| | ,سخن,زبان,سعدی ...ادامه مطلب