ژان پل سارتر در فصل ادبیات ملتزم:دیرزمانی نمیگذرد که کتاب نیز جزو لوازم زندگی عصری چون لباس و کلاه، وسایل حمل و نقل و وسایل ارتزاق به حساب می آید. تاریخ نویس دربارهی ما خواهد گفت که: در فلان عصر، مردمان چنین میخوردند چنین میخواندند و چنان میپوشیدند.بیاعتنائي بالزاك نسبت به حوادث سال ۱۸۴۸ جای دریغ است. عدم درك توأم با هراس فلوبر از وقایع کمون جای دریغ است . همه اینها برای اینان جای دریغ است. اینان برای ابد چیزی را از دست دادهاند. ما نمیخواهیم در دوران خود چیزی را از دست بدهیم. شاید دورانی زیباتر و بهتر از دوران ما بیاید اما آنچه از آن ماست دوران ماست. ما راهی نداریم جز این که در این زندگی بسر بریم. در میان این جنگ و شاید در میان این انقلاب .از این رهگذر نباید نتیجه گرفت که ما به نوعی پوپولیسم* معتقدیم، کاملا برعکس پوپولیسم کودکی است پیرزاد، بازمانده اسفانگیز آخرین رئالیستها . این مکتب نیز کوششی است برای رهائی از موقعیتی باريك . ما برعكس عقيده داریم که نمیتوان از موقعیت باريك رهائی یافت . حتی اگر چون سنگ ساکت و صامت باشیم، همین منفی بودن نیز خود عملی است. نویسنده در دوران خود در موقعیت یعنی در تأثیر و تأثر متقابل قرار دارد هر سخنش انعکاسها دارد و هر سکوتش نیز .آنچه ما باید بدان بپردازیم آینده دوران خود ماست. آینده ای نزديك كه تشخیص آن از دوران ما به زحمت میسر است زیراهر دورانی ـ مانند هر انسانی - پیش از هر چیز آینده ای است. این آینده عبارتست از امور جاری آن دوران کارها و کوششها، طرح های کم و بیش طولانی، انقلابها، مبارزه ها و امیدهای آن دوران : چه وقت جنگ خاتمه می یابد؟ چگونه مملکت را باید سازمان نوی بخشید؟ روابط ملت ها را چگونه باید تنظیم کرد؟ اصلاحات اجتماعی کد, ...ادامه مطلب